تحلیل سخنرانی 25 تیر ماه خامنه ای

در تاریخ ۲۵ تیر ۱۴۰۴، آیت‌الله خامنه‌ای در دیداری با مسئولان قوه قضائیه، سخنانی ایراد کرد که به‌وضوح نسبت به مواضع پیشین او تغییر لحن و گفتمان داشت. او در این سخنان با اشاره به یک اقدام نظامی از سوی دشمن، ضمن تأکید بر نقش مردم در «باطل کردن نقشه دشمن»، برخی از تحلیل‌ها و محاسبات داخلی را اشتباه دانست و چهره دشمن را «آشکار شده» معرفی کرد. این سخنرانی اگرچه در ظاهر لحن اقتدارگرایانه خود را حفظ می‌کند، اما در باطن حاوی نشانه‌هایی از اضطراب سیاسی، تغییر در روایت رسمی، و تلاش برای فرافکنی مسئولیت است.

تا پیش از این واقعه، رهبر جمهوری اسلامی مکرراً تأکید می‌کرد که «جنگ نخواهد شد و مذاکره نخواهیم کرد»، و در مناسبت‌های مختلف از جمله در دی‌ماه ۱۴۰۳ اعلام کرده بود که جمهوری اسلامی نیروی نیابتی ندارد و اگر روزی بخواهد اقدامی انجام دهد، نیازی به آن‌ها ندارد. این مواضع، مبتنی بر نوعی خودباوری مطلق نسبت به قدرت بازدارندگی نظامی و نفوذ منطقه‌ای جمهوری اسلامی بودند. اما سخنرانی اخیر خامنه‌ای این تصویر را دگرگون کرد. حالا دیگر از تهدیدی واقعی سخن گفته می‌شود که «هشت یا نه ماه» برایش نقشه کشیده شده و برخی در داخل، خطر آن را درک نکرده‌اند. این گسست، بیش از هر چیز نشان‌دهنده‌ی شکست محاسباتی‌ای است که خود شخص رهبر، مسئول نهایی آن است.

خامنه‌ای در این سخنرانی به‌جای پذیرش سهم خود در این اشتباه راهبردی، آن را به «بعضی‌ها» نسبت داد. این الگوی زبانی، در گفتمان اقتدارگرایانه سابقه‌دار است؛ هم از نظر روان‌شناسی و هم از منظر علوم سیاسی. در روان‌شناسی، فرافکنی یا blame shifting، یک سازوکار دفاعی است. فردی که نمی‌تواند شکست را تاب آورد، تقصیر را به بیرون از خود نسبت می‌دهد. به‌ویژه در شخصیت‌های اقتدارطلب، این رفتار در جهت حفظ تصویر شکست‌ناپذیر و مطلق خود است. کارن هورنای، روان‌شناس شهیر، این گونه افراد را «خودشیفته‌ی اخلاقی» می‌نامد: کسانی که نه‌تنها نمی‌توانند اشتباه کنند، بلکه همیشه حق به جانب‌اند.

از منظر سیاسی نیز، انتقال مسئولیت از بالاترین سطح تصمیم‌گیری به بدنه‌های میانی، ترفندی رایج در نظام‌های استبدادی است. تجربه‌های تاریخی در دوران استالین، صدام، و حتی در نظام فعلی کره شمالی نشان می‌دهند که رهبران در هنگام بحران، به‌جای پاسخ‌گویی، دیگران را قربانی می‌کنند. این همان چیزی است که ما امروز در نظام ایران شاهد آنیم.

انتخاب قوه قضائیه به‌عنوان مخاطب این سخنان نیز تصادفی نیست. در نظام جمهوری اسلامی، قوه قضائیه نه یک نهاد مستقل، بلکه ابزاری برای حفظ ساختار سیاسی و سرکوب نارضایتی است. وقتی رهبر در این فضا از «محاسبات غلط» و «چهره دشمن» سخن می‌گوید، به‌طور ضمنی از قوه قضائیه می‌خواهد که آماده برخورد با کسانی باشد که او را در شرایط سخت تنها گذاشته‌اند، چه در ساختار قدرت و چه در بدنه‌ی جامعه.

در اخلاق فلسفی، قدرت بی‌مسئولیت، نشانه‌ی ظلم است. کانت در فلسفه اخلاق خود تأکید می‌کند که انسان باید مسئول اعمال خویش باشد، و حتی فیلسوفان اسلامی همچون فارابی و خواجه نصیرالدین طوسی، مسئولیت‌پذیری حاکم را شرط مشروعیت او می‌دانند. عبارت نبوی «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته» نیز، نه تنها در سطح فردی بلکه در ساختار سیاسی نیز کاربرد دارد. اگر رهبر جمهوری اسلامی خود را مسئول تصمیمات کلان کشور نمی‌داند، پس این اصل دینی و عقلی چگونه رعایت می‌شود؟

سخنان اخیر خامنه‌ای تلاشی است برای بازسازی روایت رسمی شکست، بدون آن‌که مسئولیتی پذیرفته شود. او تلاش می‌کند همچنان در مقام دانای کل و راهبرِ بی‌خطا باقی بماند، در حالی که شواهد تاریخی، تحولات امنیتی، و حتی ادبیات خود او نشان می‌دهد که بخش بزرگی از این «اشتباه محاسباتی»، دقیقاً از بالاترین سطح قدرت ناشی شده است. در نهایت، این یک بحران صرفاً نظامی یا تحلیلی نیست؛ بحران اعتماد، مشروعیت، و اخلاق سیاسی است. هر نظامی که در آن قدرت بدون پاسخ‌گویی باشد، دیر یا زود با واقعیتِ خود روبه‌رو خواهد شد، چه با نقشه دشمن، چه با سکوت مردم. 

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

خطر سلطه صلح منفی

امنیت ملی؛ مفهومی گفتمانی در لباس حقیقت