رسانه؛ دستگاه تولید حقیقت یا ابزار قدرت؟

 


رسانه در نگاه نخست، وسیله‌ای برای اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی است. نهاد یا شبکه‌ای که باید بی‌طرفانه واقعیت را بازتاب دهد و به ارتقای سواد عمومی یاری رساند. اما آیا واقعاً چنین است؟ آیا رسانه‌ها، به‌ویژه در بافتار سیاسی مانند ایران، تنها بازتاب‌دهنده واقعیت‌اند یا خود در ساختن واقعیت نقش دارند؟ این مقاله با بهره‌گیری از نظریه‌های گفتمانی و مفهوم واسازی ژاک دریدا، نشان می‌دهد که رسانه نه صرفاً ابزار آگاهی، بلکه نهادی درون‌ساختی قدرت است؛ سازنده‌ی معنا، گزینش‌گر حقیقت، و گاه سرکوب‌گر صداهای آلترناتیو.

در رویکرد گفتمانی، رسانه صرفاً واسطه‌ای بی‌طرف میان واقعیت و مخاطب نیست، بلکه خود بخشی از گفتمان حاکم است. گفتمان، به تعبیر فوکو، شبکه‌ای از دانایی و قدرت است که تعیین می‌کند چه چیزی گفته شود، چه چیزی نگفته بماند، و چه کسی مجاز به سخن گفتن است. رسانه، در این معنا، دستگاهی است که حقیقت را تولید می‌کند، نه آن‌که صرفاً آن را گزارش دهد.

در ایران، رسانه‌های رسمی (اعم از تلویزیون دولتی، خبرگزاری‌های وابسته، یا حتی برخی شبکه‌های اجتماعی هدایت‌شده) نقش کلیدی در شکل‌دهی به ادراک عمومی از مفاهیمی مانند "شهید"، "اغتشاشگر"، "دشمن"، "امنیت" یا "ارزش‌های اخلاقی" ایفا می‌کنند. این مفاهیم، نه به عنوان واقعیت‌های ثابت، بلکه به مثابه سازه‌هایی گفتمانی فهمیده می‌شوند که در بستر قدرت شکل گرفته‌اند.

یکی از سازوکارهای رایج رسانه‌های رسمی، تولید دوگانه‌های معنایی است: شهید/اغتشاشگر، ارزشی/بی‌ارزش، خودی/غیرخودی، وطن‌دوست/خائن. این دوگانه‌ها، جهان را به شکلی ساده، دوقطبی و فاقد پیچیدگی بازنمایی می‌کنند. اما واسازی این دوگانه‌ها نشان می‌دهد که چنین تمایزهایی همواره مصنوعی، سیاسی، و پر از تناقض‌اند.

برای نمونه، جان‌باختگان اعتراضات در ایران در رسانه‌های رسمی یا سانسور می‌شوند یا با برچسب‌هایی چون "مخل نظم عمومی" معرفی می‌گردند. در مقابل، نیروهای امنیتی کشته‌شده با مراسم و پوشش خبری گسترده به عنوان "شهید وطن" تجلیل می‌شوند. در این فرآیند، رسانه نقش دستگاه ارزشی دارد: مرگ برخی را معنادار و مقدس می‌سازد، و مرگ برخی دیگر را بی‌ارزش و خاموش.

دریدا در نظریه واسازی نشان می‌دهد که واژه‌ها معنای ثابتی ندارند، بلکه در نسبت با دیگر واژه‌ها و در بستر گفتمان معنا می‌گیرند. واژه‌ای چون "اعتراض" می‌تواند معنایی مثبت یا منفی داشته باشد: در رسانه‌های رسمی ایران، اعتراض اغلب با "اغتشاش" یا "فتنه" معادل گرفته می‌شود، حال آن‌که در گفتمان حقوق بشر، همان کنش نشانه آگاهی سیاسی و مطالبه‌گری مدنی است.

این تفاوت معنایی، تصادفی نیست. رسانه از طریق تکرار، حذف، برجسته‌سازی، و سکوت، معنای مطلوب قدرت را تثبیت می‌کند. در واقع، رسانه حقیقت را نمی‌گوید؛ حقیقت را می‌سازد.

رسانه به‌ویژه زمانی خطرناک می‌شود که به جای فضایی برای تضارب آرا، به میدان جنگ گفتمان‌های یک‌سویه تبدیل شود. در چنین شرایطی، امر سیاسی—یعنی امکان گفت‌وگو، اختلاف، و کنش جمعی—از بین می‌رود. آنچه باقی می‌ماند، مصرف‌کننده‌ای منفعل است که تنها مجاز به شنیدن صدای رسمی است.

این وضعیت در ایران به‌وضوح قابل مشاهده است: کنشگران مستقل، روزنامه‌نگاران منتقد، و روایت‌های بدیل از رخدادها از رسانه‌های اصلی حذف می‌شوند. حتی در شبکه‌های اجتماعی، روایت‌های آلترناتیو گاه با سانسور، حملات سایبری یا تخریب شخصیتی مواجه‌اند.

رسانه، برخلاف تصور عمومی، آینه‌ای بی‌طرف نیست، بلکه بخشی از ماشین معنابخشی قدرت است. با خوانشی واسازانه، درمی‌یابیم که آنچه رسانه‌ها به‌مثابه "واقعیت" عرضه می‌کنند، محصول انتخاب، حذف و تکرار گفتمانی است. رسانه‌های رسمی در ایران نه فقط در بازنمایی رخدادها، بلکه در تعریف مفاهیم بنیادینی چون "شهید"، "آشوب"، "مردم" و "وطن" نقش فعال دارند. برای رهایی از این چرخه، باید به نقد این گفتمان‌ها پرداخت، صداهای حذف‌شده را بازشناخت و رسانه را به میدان نزاع گفتمان‌ها بازگرداند، نه بازوی گفتمان واحد قدرت.


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

تحلیل سخنرانی 25 تیر ماه خامنه ای

خطر سلطه صلح منفی

امنیت ملی؛ مفهومی گفتمانی در لباس حقیقت