چگونه با جبر گفتمان رسانهای در نظامهای اقتدارگرا مقابله کنیم؟
در جوامعی مانند ایران که ساختار سیاسی بر مبنای تمرکز قدرت، سرکوب مخالفت و کنترل روایت بنا شده، رسانهها دیگر ابزاری برای اطلاعرسانی آزاد و شفاف نیستند. در چنین شرایطی، گفتمان رسانهای نه تنها واقعیت را بازتاب نمیدهد، بلکه آن را تولید میکند؛ روایتی که در خدمت تثبیت اقتدار است و با تکنیکهایی مانند تکرار، سانسور، برجستهسازی گزینشی و حذف آلترناتیوها، در ذهن مخاطب جا میافتد. این وضعیت را میتوان «جبر گفتمان رسانهای» نامید؛ جبری که نه از طریق سرنیزه، بلکه از راه معنا، زبان، تصویر و سکوت اعمال میشود.
مفهوم گفتمان نزد نظریهپردازانی چون میشل فوکو و ژاک دریدا، به سازوکارهایی اشاره دارد که در آن، قدرت و دانش درهمتنیدهاند و تولید حقیقت در انحصار ساختارهای مسلط قرار میگیرد. از سوی دیگر، هانا آرنت با تحلیل سازوکارهای دروغ سیاسی و خطر انفعال شهروندان، مسئولیت فردی را سنگ بنای هر مقاومت معنادار میداند. در این مقاله، با تلفیق این رویکردها، به بررسی راهکارهای نظری و عملی مقابله با جبر گفتمان رسانهای در بافتار خاص جامعه ایران میپردازیم.
در نظامهای اقتدارگرا، رسانه دیگر آیینهای بیطرف نیست، بلکه کارگاه مهندسی افکار عمومی است. این رسانهها با خلق واژگان خاص، روایتهای جهتدار و حذف صدای مخالف، معنا را میسازند و نه کشف میکنند. رسانههای رسمی ایران – از صداوسیما تا خبرگزاریهای دولتی – با استفاده از واژههایی چون «اغتشاشگر»، «فتنه»، «بیحجاب»، «دشمنساخته»، «نفوذی»، «خارجنشین» یا «مخالف اسلام»، مفاهیم اخلاقی، سیاسی و امنیتی را به شکلی بازتعریف میکنند که مخالف را نه بهعنوان یک کنشگر مشروع، بلکه بهعنوان تهدیدی ضدملی و ضدارزشی معرفی نمایند.
به تعبیر دریدا، واژهها حامل معناهای ثابت نیستند؛ آنها در میدان گفتمان شکل میگیرند و از طریق تقابل، تفاوت و حذف معنا مییابند. وقتی رسانه معترض را «اغتشاشگر» مینامد، در واقع او را از دایره مشروعیت حذف کرده و صدایش را بیاثر ساخته است. مخاطبی که تحت بمباران چنین زبانسازیای قرار دارد، در نهایت حقیقت را همان چیزی میبیند که قدرت میخواهد.
هانا آرنت تمایزی مهم میان قدرت و خشونت قائل است. قدرت بهزعم او، زاده کنش جمعی و مشروعیت مردمی است، در حالی که خشونت حاصل انزوای ساختارها از حمایت اجتماعی است. رسانههایی که از خشونت نمادین – تحقیر، حذف، تحریف – برای کنترل افکار عمومی استفاده میکنند، دقیقاً نشاندهنده گسست قدرت از مشروعیتاند.
آرنت تأکید میکند که دروغ سیاسی زمانی موفق میشود که مردم از کنش و گفتوگو بازایستند. در جامعهای مثل ایران، هرچند امکان اعتراض رسمی بسیار محدود است، اما این محدودیت نباید به معنای انفعال تام تلقی شود. آرنت از شهروندی سخن میگوید که حتی در سکوت، با نپذیرفتن دروغ، با روایتسازی مستقل، و با حفظ پیوندهای انسانی، قدرت را از مسیر خشونت دور میسازد.
یکی از مؤثرترین راههای مقاومت در برابر گفتمان رسانهای حاکم، ساختن روایتهای بدیل است. روایتهایی که از دل تجربه زیسته برمیخیزند؛ از درد، رنج، مقاومت، فراموشی و حاشیه. روایتهایی که واژهها را از سیطره قدرت رها میکنند و به زبان انسانی بازمیگردانند.
این روایتها میتوانند در قالب خاطرات، مستند کوتاه، پادکست، شعر، کارتون، استوریهای اینستاگرامی یا حتی کامنتها ساخته شوند. آنچه مهم است، پافشاری بر صداهایی است که قدرت رسمی میکوشد نشنیده بمانند: صدای مادران داغدار، کارگران محروم، دانشجویان محرومشده از تحصیل، زنان معترض، کودکانِ قربانیِ فراموشی.
هیچ مبارزهای بدون آموزش پایدار نیست. یکی از اساسیترین گامهای مقابله با جبر گفتمان رسانهای، تقویت سواد زبانی، بصری و گفتمانی است. باید یاد بگیریم که چگونه واژهها معنا میگیرند، چگونه تصویرها تحریف میکنند، و چگونه سکوت، خود حامل پیام است. شناخت سازوکارهایی مانند دوگانهسازی (خودی/غیرخودی)، تحریف، تکرار، سکوت معنادار، و فریمبندی روایتها، ما را به مخاطبی آگاه بدل میکند.
در فقدان آموزش رسمی، باید بر فضاهای غیررسمی تکیه کرد: گروههای مطالعاتی، پادکستهای انتقادی، صفحات مجازی تحلیل رسانه، و کارگاههای آموزش سواد رسانهای که در سطح مردمی شکل میگیرند.
مقابله با گفتمان رسمی وقتی مؤثر میشود که روایتهای پراکنده به شبکههای معنادار بدل شوند. مقاومت فردی، هرچند شجاعانه، اغلب در برابر ماشین رسانهای فرسوده میشود؛ اما شبکهسازی میان فعالان، روزنامهنگاران، هنرمندان، و کنشگران مدنی، قدرت همافزایی میآورد.
در ایران، با وجود سرکوب گسترده، فضاهایی برای این شبکهسازی وجود دارد: رسانههای تبعیدی، شبکههای اجتماعی، گروههای گفتگو، و همبستگیهای موضوعمحور (مثلاً درباره حقوق زنان، سرکوب اقلیتها یا عدالت آموزشی). این شبکهها باید بهجای بازتولید خشم لحظهای، به تولید معنا، مستندسازی و روایتسازی منسجم بپردازند.
جبر گفتمان رسانهای، چهره نرمِ سرکوب است. سرکوبی که به جای گلوله، از واژه استفاده میکند. اما همانگونه که دریدا نشان داد، هیچ واژهای در انحصار قدرت نمیماند؛ و همانگونه که آرنت تأکید کرد، مسئولیت اخلاقی ما در برابر دروغ، نخستین گام آزادی است.
مبارزه با گفتمان رسانهای اقتدارگرا، مبارزهای برای بازگرداندن زبان به مردم است. برای آنکه بتوان دوباره گفت، دوباره شنید، و دوباره اندیشید. در این راه، هر روایت صادق، هر نقد رسانهای، هر تصویر راستگو، و هر پرسش بهظاهر کوچک، پارهای از این مقاومت بزرگ است.
نظرات
ارسال یک نظر